دو تا خانم گلف بازی می کردن یکیشون توپ رو زد و با وحشت دید که داره صاف به طرف چند تا مرد که اون ها هم اون طرف تر گلف بازی می کردند میره و بالاخره توپ به یکی از اون مردها می خوره.
مرد دستاشو میذاره لای پاش وروی زمین می افته و از درد مثل سگ زخمی به خودش می پیچه خانومه میدووه به طرف مرده و شروع میکنه به معذرت خواهی و میگه: اجازه بدین کمکتون کنم !
مرده درحالی که دستاشو لای پاش فشار میداده و بی اختیار از چشماش اشک سرازیر بود با ناله میگه: نه خودش خوب میشه!
ولی خانومه که می بینه مرده خیلی درد میکشه باز میگه:
آقا من فیزیوتراپم و میدونم چه جوری درد شما رو بر طرف کنم و چون خیلی اصرار کرد آقاهه قبول کرد!
خانومه فوری دست بکار شد اول به نرمی دستهای مرد رو از لای پاهاش بیرون کشید و بعد سریع کمربند او رو باز کرد و دستاشو برد توی شلوار آقاهه و شروع کرد با دقت و نرمی اونجا رو به چپ و راست و بالا و پایین حرکت دادن و بعد که مطمئن شد آسیب بدی ندیدن به آرامی شروع کرد به مالش اون ها و بعد از ده دقیقه از آقاهه پرسید:
حالا حالتون چطوره؟
آقاهه جواب داد:
حالم که عالیه، ولی هنوز هم فکر میکنم انگشت کوچیکه دستم شکسته باشه
مرد دستاشو میذاره لای پاش وروی زمین می افته و از درد مثل سگ زخمی به خودش می پیچه خانومه میدووه به طرف مرده و شروع میکنه به معذرت خواهی و میگه: اجازه بدین کمکتون کنم !
مرده درحالی که دستاشو لای پاش فشار میداده و بی اختیار از چشماش اشک سرازیر بود با ناله میگه: نه خودش خوب میشه!
ولی خانومه که می بینه مرده خیلی درد میکشه باز میگه:
آقا من فیزیوتراپم و میدونم چه جوری درد شما رو بر طرف کنم و چون خیلی اصرار کرد آقاهه قبول کرد!
خانومه فوری دست بکار شد اول به نرمی دستهای مرد رو از لای پاهاش بیرون کشید و بعد سریع کمربند او رو باز کرد و دستاشو برد توی شلوار آقاهه و شروع کرد با دقت و نرمی اونجا رو به چپ و راست و بالا و پایین حرکت دادن و بعد که مطمئن شد آسیب بدی ندیدن به آرامی شروع کرد به مالش اون ها و بعد از ده دقیقه از آقاهه پرسید:
حالا حالتون چطوره؟
آقاهه جواب داد:
حالم که عالیه، ولی هنوز هم فکر میکنم انگشت کوچیکه دستم شکسته باشه